فدائی

The entry is a dictionary list for the word فدائی
فدائی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük

fedai
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ فِ / فَ ] (از ع، اِ) آنکه جان خود
را برای جان دیگری از دست دادن خواهد.
(یادداشت بخط مؤلف). کسی را گویند که
دانسته مرتکب امری شود به رغبت و رضای
خود، که سلب حیات را لازم داشته باشد، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ فِ / فَ ] (اِخ) لقب گروهی از
پیروان حسن صباح. (یادداشت بخط مؤلف).
رجوع به اسماعیلیه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ فَ ] (اِخ) استرآبادی (یا تبریزی).
رجوع به فدائی تبریزی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ فَ ] (اِخ) تبریزی. از شعرای گمنام
قرن نهم هجری است. در مجالس النفائس
آمده است: سیدزاده ای است و همراه پدر به
زیارت مکه مشرف شده. ظاهرش صفای تمام
دارد و طبعش نیز خالی از صفایی نیست. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ فَ ] (اِخ) تهرانی اسمش
محمودبیگ از ایل تکلو است. لباس فقر
پوشید و به اصفهان مهاجرت کرد و در آنجا
نزد افورلوخان ماند. نصرآبادی شعر او را
آورده است. (الذریعه ج ۹ ص ۸۱۵).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ فَ ] (اِخ) طهرانی. رجوع به فدائی
تهرانی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ فَ ] (اِخ) کرمانی. از معاصران آذر
بیگدلی است. آذر نویسد: اسمش حاج محمد
و از اهل دارالامان کرمان است. صحبتش
اتفاق افتاد. طبع روانی دارد و در تاریخ گویی
مسلط است. این مطلع از اوست:
یکسان بود اگر رسدم سر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ فَ ] (اِخ) یزدی، اسمش سیدیحیی
پسر میرزا محمدعلی وامق بن سیدمحمدباقر
طباطبائی، از جانب مادر یزدی بود. وفاتش
به سال ۱۳۵۵ هـ . ق. اتفاق افتاد. تذکرهٔ میکده
را که تألیف پدرش بود، بخط خود نوشته و
پایان این ...

Arama Ekranı

Site içersinde arama yap.