گرمی

The entry is a dictionary list for the word گرمی
گرمی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ گَ ] (حامص) حرارت. (دهار)
(آنندراج). مقابل سردی: سُعر، سُعار؛ گرمی
آتش. صِلاع؛ گرمی آفتاب. شَواظ، سواظ؛
گرمی آفتاب. (منتهی الارب):
زمینش ز گرمی همی بردمید
ز پوست ددان خاک شد ناپدید.فردوسی.
نخستین که آتش ز جنبش دمید
ز گرمیش پس خشکی آمد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ گَ ] (اِخ) محمدقاسم کاشانی. از
احفاد اهلی شیرازی است و طبعش مفطور به
سخن پردازی. از باب ظرافت به لابه در بزم
خود او را می بردند و به ملا گربه مخاطبش
میکردند:
تنها ز تو بر گرد درت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ گَ ] (اِخ) از اهل بروجرد است. در
واقع مولانا شخصی شوخ و گرم آمیزش است.
این مطلع از اوست:
دل بیقرار دارد گله بینهایت از تو
شده وقت آنکه آید بزبان شکایت از تو.
(مجمع الخواص ص ۲۹۶).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ گِ ] (اِخ) قصبهٔ مرکز بخش گرمی
در صدوسی هزارگزی خاوری شهرستان
اردبیل واقع است. منطقه ای کوهستانی دارای
هوای گرم و مختصات جغرافیائی آن چنین
است: طول ۳۹ درجه و یک دقیقه، عرض ۴۸
درجه و ۳ دقیقه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ گَ ] (اِخ) دهی است جزء دهستان
انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل، واقع
در ۲۴هزارگزی گرمی و ۱۰هزارگزی ارابه رو
گرمی به پیله سوار هوای آن گرم، دارای ۲۰۹
تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین
میشود. محصول آنجا ...
Farsça - Azeri sözlük Metni çevir

tovuş

Arama Ekranı

Site içersinde arama yap.